گفتگو با باران...
 
๑۩۞۩๑سرزمین عشق ๑۩۞۩๑
جمعه 20 اسفند 1389برچسب:, :: 20:58 ::  نويسنده : vahid       

باران گفت : (( بغض انتظارت را بشکن ))

 

من گفتم : (( تنها بهانه ی بودن من است.))

 

گفت : (( دلدادگی،دیوانگی است.))

 

گفتم : (( دیوانگی ، رسم عاشقی ست.))

 

گفت : (( او نمی آید.))

 

گفتم : (( من منتظر می مانم.))

 

گفت : (( از جفایش نمی ترسی؟))

 

گفتم : (( انتظار آمدنش آرامم می کند.))

 

گفت : (( می دانی دلش دیوانه ی دیگری است؟))

 

گفتم : (( با این بهانه ، من نامهربان نمی شوم.))

 

گفت : (( او تنها نیست ، تو تنها مانده ای.))

 

گفتم : (( تنها مانده ام تا اورا ببینم.))

 

گفت : (( مگذار بیش از این دلت غصه دار شود!))

 

گفتم : (( دلم از روزی که او را ندیدم غصه دار شده.))

 

گفت : (( می دانی کجاست ؟))

 

گفتم : (( تو می دانی ؟... به من بگو!))

 

گفت : (( تاب دیدن اشکهایت را ندارم.))

 

گفتم : (( جان دلتنگی ات بگو! تو تا دلتنگ نشوی نمی باری.))

 

گفت : (( قسم بخور جان نمی دهی.))

 

گفتم : (( دلم لرزید ، تو که بی رحم نبودی.))

 

گفت : (( بگذار سکوتم آرامت کند.))

 

گفتم : (( اینگونه من تاب و تحمل ندارم.))

 

گفت : (( دلت را به دلتنگی من بسپار تا بی قرارتر نشوی!))

 

گفتم : (( تو می دانی دلتنگی من چگونه است؟))

 

گفت : (( چشمهایت راز غریبی دارند.))

 

گفتم : (( اما رازش را او هیچ وقت پیدا نکرد.))

 

گفت : (( او بی وفا بود.))

 

گفتم : (( جان من!با او مهربان باش!))

 

گفت : (( می دانی چه می کند؟))

 

گفتم : (( تو بگو تا بدانم!))

 

گفت : (( از جفای روزگار بترس!))

 

گفتم : (( او کجاست؟))

 

گفت : (( او...او سر قرار ، در کوچه ی عشق است.))

 

گفتم : (( باور نمی کنم.))

 

گفت : (( می دانم.))

 

گفتم : (( نمی دانی ... نمی دانی ... تو از عشق من نمی دانی.))

 

گفت : (( گریه کن!))

 

گفتم : (( گریه تنها سهم من از بودنم است.))

 

گفت : (( او لیاقت ندارد.))

 

گفتم : (( دلگرفته ام.))

 

گفت : (( بغض انتظارت را بشکن!))

 





درباره وبلاگ

نام : غم نام خانواگي:بيسیک نام پدر:درد نام مادر: پريشاني نام پدربزرگ : درويش تنها نام مادربزرگ : سلطان غم محل تولد:ويرون شهر تاريخ تولد:يكي از روز هاي باروني شماره شناسنامه : عدد تنهايي شغل:منتظر وضعيت فكري:فقط سوال جرم:افراط درعاشقي تاريخ جرم:روز اول خوشي ساعت جرم:شروع تپش قلب محل جرم :آشيان دوست علت جرم:فقط زندگي وزن:به سنگيني بغض چند ساله قد:كمتر از خاك رنگ چشم:صورتي رنگ مو:همرنگ درد تحصيلات:پايه آخر بد بختي مدت محکوميت : حبس ابد چراغم : شمع سقفم : اسمان مونسم : شب کارم : حسرت يادم : انتظار تو دردم : فراغ فريادم : سکوت ارزويم :ديدار تو زندگيم : فقط تو ادرس : خيابان غمستان – ميدان تنهايي – چهارراه بدبختي – خيابان رنج – کوچه غربت
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ๑۩۞۩๑ سرزمین عشق๑۩۞۩๑ و آدرس bia2sarzamine-eshgh.LoxBlog .ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)